😳😲پناه بر خدا😲😳

نوجوان بودم و با مینی بوس از شهر به روستا می رفتم …
قسمتی از جاده خاکی بود و موج دار و ماشین خیلی آهسته حرکت می کرد…
یک وانت بار از روبرو می آمد که راننده اش خانم بود!
همه با حیرت از او حرف می زدند و بعضی از زنان ، پناه بر خدا می گفتند….!
روزی که برای گواهینامه رفته بودم 58 نفر آقا و 8 نفر خانم بودند و 10درصد بیشتر قبول نشدند…!
لازم به ذکر است که :
اولاً . هر چهار ماه یک بار امتحان گرفته می شد و …(یعنی در سال سه مرتبه بر اساس حروف الفبا)
ثانیاً. ثبت نام و تشکیل پرونده فقط در اداره راهنمایی و رانندگی انجام می شد و آزمون عملی هم در یک محل از شهر…!
ثالثاً . سرهنگی که امتحان می گرفت ، هم لباسِ نظامی و کلاه داشت و هم ، اخم و طلب و دعوا…!(برعکس الآن که یک افسر بازنشسته مهربانتر از پدر …!
بدون کلاه و لباس نظامی و….)
این روزها هرکس که پول داشته و صبح کمی زود از خواب بیدار شده یک آموزشگاه باز کرده و با یک کارتِ عابر بانکِ دارای موجودی ! تمامِ کارها انجام می شود و اگر 66 نفر شرکت کننده باشند 8نفر آقا و 58 نفر خانم هستند و بدون استرس و با درصدِ قبولی بالا….
تعداد رانندگان خانم با سرعت برق در حالِ افزایش است و با همین فرمون اگه پیش برویم شاید….!
در آینده بگوییم :
پناه برخدا ! یک مرد داشت رانندگی می کرد…!
حالا بماند که ….
درصد تصادفات بالا رفته و زنان و دختران با چه حجابی و چه آهنگ هایی در حال ویراژ در خیابان ها هستند…!
زنانِ موتور و دو چرخه سوار با لباس های فضایی و عجیب و قریب و بد پوشش را کجای دلمان بگذاریم……!
در این مورد فقط می توانم یک بیت شعر را تغییر داده و تقدیم کنم….!
ترسم نَرسی به کعبه ای ناصحی جان !
کین رَه که تو می روی به لُس آنجلس است….!
التماس چاره…..ناصحی
🥺🥺🥺🥺😭😭😭😭

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *